هنر درمانی
در روانشناسی، استفاده از شیوه های هنری برای درمان اختلالات روانشناختی و افزایش سلامت ذهنی، هنر درمانی نامیده می شود. انجمن هنر درمانی آمریکا هنر درمانی را چنین توصیف می کند: “یک شاخه ی بهداشت روان است که از فرآیند خلاقانه ی تولید کارهای هنری برای بهبود و ارتقاء سلامت فیزیکی، ذهنی و هیجانی فرد و در تمام سنین استفاده می کند. بر اساس این باور که فرآیند خلاقِ در خلالِ کار هنری به مردم کمک می کند تا تعارضات خود را حل کنند، مهارت های بین فردی را گسترش دهند، رفتارهای خود را مدیریت کنند، استرس را کاهش دهند، عزت نفس و خودآگاهی خود را بالا ببرند و به بینش دست یابند. ”
تاریخچه هنر درمانی
هنر درمانی یا روان درمانی هنری نخستین بار و به عنوان یک حرفه ی مدرن پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد و اولین بار در سال 1942 توسط آدرین هیل هنرمند بریتانیایی آغاز شد. او هنر را برای درمان بیماران بستری در بیمارستان مسلولین به کار برد. همچنین در آمریکا مارگرت نامبرگ در سال 1940 در بیمارستانی در نیویورک از شیوه های هنر درمانی استفاده کرد. سپس هنر درمانی روی کودکان استثنایی انجام گرفت و بعد در اروپا شروع به رشد کرد و امروزه می توان شاهد شیوه های متنوع کار و اثرات درمانی فراوان آن بود.
همان طور که فروید خودش از طریق مطالعه ی ادبیات و هنرهای بصری ابعاد تئوری خود را گسترش داد؛ اساس هنر درمانی را چهارچوب نظریه ی نظریه پردازان پس از فروید می دانند.
اگرچه ارتباط هنر درمانی با مشاوره و روان درمانی پیچیده است اما شیوه ی تفکر تحلیلی را واجد نقش مهمی در پیدایش این حوزه و تاثیر گذاری بر آن می دانند و به طور خلاصه می توان گفت درمانگرانی که رویکرد حرفه ای آن ها روابط آبژه ای و یا رویکردهای تحلیلی می باشد ممکن است از ابزار های هنری برای دسترسی به مواد ناهوشیارِ ذهن و همچنین فهمِ رابطه ی بین مراجع و درمانگر استفاده کنند.
حوزه های هنر درمانی و شیوه های اثر بخشی آن
هنر درمانی را در شاخه های مختلفی نظیر نقاشی، طراحی، ساختن کلاژ، مجسمه سازی، موسیقی، رقص، داستان و شعر می شناسیم. وسایل هنری ای که بیشترین کاربرد را دارند: پاستل های روغنی، ماژیک، آبرنگ، رنگهای آکرلیک و طبیعی، خاک رس، کاغذهای رنگی، تصاویر مجلات و آلات موسیقی است.
هنر درمانی به کودکان، نوجوانان و بزگسالان کمک می کند تا هیجان هایشان را کشف کنند. عملکرد شناختی شان را بهبود ببخشند. عزت نفس و خودآگاهی خود را بالا ببرند. جنبه های مختلف شخصیت خود را کشف کنند. وابستگی هایشان را مدیریت کنند. استرس خود را تسکین دهند. علایم اضطراب و افسردگی خود را کنترل و کاهش دهند. با ناتوانی های جسمی و یا معلولیت هایشان کنار بیایند. به شیوه ای هنرمندانه خودشان را ابراز کنند و بن مایه های هیجانی و روانیِ کارهای هنری خود را مورد ارزیابی قرار دهند. در هنر درمانی تجارب سخت ، می توانند برجسته، پردازش و یکپارچه شوند. آثار هنری به شیوه ی نمادین و استعاره ای گرد هم می آیند و به تجارب، احساسات و تخیلاتِ به زبان نیامده، شکل می دهند. استفاده از نماد ها و استعاره ها ارتباط بین هوشیار و نا هوشیار را گسترده تر می کند. (لوزاتو و همکاران،2003). اهداف جلسات درمانی، گسترس زبان سمبولیک است که امکان دسترسی به احساسات ناشناخته ی فرد را ممکن می کند و واسطه ای برای یکپارچه کردن خلاقانه ی آن احساسات در فرد خواهد شد .
هلن لندگارتن می نویسد: مراجعانی که به هنر درمانی روی می آورند با روش هایی آشنا می شوند که به آن ها در درک بهتری از خودشان کمک می کند و تصویر روشنی از نقش خانوادگی و اجتماعی خود حاصل می کنند و شیوه ی درگیری آن ها در فرآیند های هنری باعث شکوفایی خلاقیت و پایین آوردن تقاضاهای سوپرایگو (فرامن) می شود.
هنر درمانگر
در روند هنردرمانی هرگز داشتن استعداد های هنری مطرح نبوده زیرا اثر بخشی این فرآیند وابسته به ارزش آثار و کارهای هنری و استعداد مراجع در خلق اثر هنری نیست. بلکه تاثیر درمانی آن مربوط به یافتن ارتباط بین انتخاب های خلاق و جهان فردی و زیست درونی مراجع است. تمرکز درمانگر معطوف به فرآیند است و نه چگونگی انجام آن کار هنری. تمرکز او معطوف به درگیری مراجع در کار هنری، درک و دریافت مراجع از کار و سهیم کردن درمانگر از تجربیات اش است. تحقیقات بیان می کنند تعداد بسیار زیادی از درمانگران هنری، علایق هنری خاص خود را در جلسات درمان بازتاب نمی دهند بلکه دامنه ی علایق مراجع موضوع بسیار مهم تری است.
هنردرمانگران با افراد به صورت گروهی، زوجی و فردی و در محل های متفاوتی مثل جلسات خصوصی، بیمارستان ها، مراکز توانبخشی و سلامتی کار می کنند. آن ها باید در هر دو شاخه ی هنر و روان درمانی آموزش دیده باشند. امروزه هنر درمانی برای گروه های مختلفی از اختلالات مشخص از جمله کودکان اوتیستیک، کودکان با اختلالات یادگیری، افرادی که حادثه ی آسیب زایی را تجربه کرده اند، کسانی که آسیب مغزی دیده اند، افراد با استرس های زیاد و افراد با مشکلات ذهنی مورد استفاده قرار می گیرد.
هلیا رهنمایی
کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی کودک و نوجوان